از وقتی نمیرم اداره دیگه نه سوژه نوشتن دارم نه حوصلهش رو
یه بارم نوشتم دیدم خیلی چس ناله شد پابلیش نکردم
نزدیک خونه یه پارک بزرگ هست تصمیم گرفته بودم اولین کاری که بعد از اداره نرفتن میکنم این باشه که برم اونجا بدو ام حالا صبح یا عصر بالاخره برم
صبا خوبیش اینه که هیچ کس اونجا نیست ولی خوب صب تنبلیم میاد بیدار شم و عصرا هم خوبیش اینه که آدم حالش رو داره هر چقدر دلش میخواد بدوه ولی هزار تا چشم به ادم نگاه میکنن
خلاصه هنوز که هنوزه یه بارم نرفتم بدو ام،البته قبلش هم باید برم کفش ورزشی بخرم چونکه یه دزد اومده توی راه پله ها و کفشا رو برده و کفش اصلی من رو نبرده یا دلش سوخته یا فکر کرده کهنه س ولی آدیداس ها رو برده،دقیقا یه ماه و پنج روزه که نمیرم اداره و هیچ غلطی نکردم چهار تا کار سرزدنی دارم فقط اونا رو رفتم و نه کلاس زبان رفتم نه مسافرت رفتم نه هیچی.
میگن یکی نشسته(برعکس ایستاده) بوده هی میگفته نذاشت!
میگفته میخواستم دیپلم بگیرم نذاشت میخواستم برم سربازی نذاشت میخواستم زن بگیرم نذاشت!!
بهش میگن کی؟
میگه این کون گشادم!
حالا منم دارم دچار همین مرض میشم
یه نفری که به واسطه دوستای مشترک میشناسیم همدیگه رو خیلی پولداره و توی نمک آبرود ویلا داره که یه بار با بچه ها رفتیم و خیلی خوش گذشت خلاصه قبلا که چند بار لپ تاپش رو آورد براش درست کردم و دائم زنگ میزد و من راهنماییش میکردم چند بار گفته بود هر موقع خواستی بیا کلید رو بگیر با دوست دخترت برید،گفت تعارف نمیکنه و فقط تابستونا میره و بقیه سال اونجا افتاده و این حرفا
خلاص بهش زنگ زدم با یه لحنی جوابم رو داد که روم نشد حرف از ویلا بزنم و فوری گفتم ببخشید من پشت خطی دارم بعدن زنگ میزنم و خدافظی کردم
به نظر شما کی کیو پیچوند؟اون با لحن بی حوصله ش یا من با خالی بندی در مورد پشت خطی؟
حتما همینکه شماره منو دیده گفته این یارو هیچ موقع به من زنگ نمیزد یا پول میخواد یا کلید ویلا رو!پس منم یه جوری بی حوصله جوابش رو میدم که گوشی بیاد دستش!
پس چون نیک بنگری کسی کسی رو نپیچونده! من با شماره ای که روی مبالیش انداختم گفتم کلید ویلا رو بده اونم با لحنش گفت نمیدم و من با گفتن پشت خطی دارم گفتم به تخمم که نمیدی خدافظ.