اول عرض کنم که این روزا وقتی میام توی اینترنت یاد خواهر مادر خامنه ای و خمینی و احمدی نژاد و کلی از خواهر و مادرهای دیگه می افتم و با خودم میگم منکه خیر سرم شغلم در ارتباط با کامپیوتره این وضعیت رو دارم معلوم نیست بقیه مردم چیکار میکنن
اون موقعی که شاغل بودم یکی از کارایی که میکردم هر آلبوم جدید سیاوش که می اومد حدود چهارصد هزار بار هر آهنگش رو گوش میدادم
و همکارم هم خوب توی اتاق بود و همیشه غر میزد که چرا چهارصد هزار بار گوش میدی مثلا با ده بیست هزار بار تمومش کن بره
اما من کلن چون سیاوش قمیشی رو در حد خداوند یا جادوگری چیزی میدونم به کمتر رضایت نمیدم
یه روز که طبق روال داشتم گوش میدادم و این بار گیر داده بودم به آهنگ «فرشته اومدی از دور»خلاصه یه هو همکارم اومد اسپیکر رو خاموش کرد و چون اولین باری که اینکارو کرده بود تقریبا کشته بودمش تعجب کردم که چی شد این جرات کرده اومده خیلی راحت اسپیکر رو خاموش کرده و از جام بلند شدم و زل زدم بهش
بعد گفت مازوه دیگه نه؟!
گفتم چیه؟
گفت مازو دیگه به خدا مازو داری!
گفتم فعلا درست بگو ببینم چی میگی تا بعد سر فرصت فکر کنم چه تنبیهی برات در نظر بگیرم!
گفت مازوخیسم داری دیگه یه ساعته هی اینو گوش میدی هی آه میکشی هی یه قطره اشک میریزی بعد صاف میشینی و خودت رو جمع میکنی بعد دوباره از اول
گفتم من اشک ریختم؟
گفت نه من اشک ریختم! برو تو آیینه نگاه کن خودتو تا ببینی کی اشک ریخته!
خلاصه امروز هم دوباره این آهنگ سیاوش رو چهارصد ودو بار گوش دادم و هی یاد دوستم افتادم و یاد لغت معروفش مازو
اگر مازو ندارین یه بار گوش بدین اینو