ویزیتور تلفنی

مبایلم زنگ میخوره این شماره افتاده 77731275 احتمالا شرق تهرانه مثلا رسالت یا سیدخندان

جواب میدم یه خانومی با یه لحن جدی وعصبانی انگار داره بازجویی میکنه میگه سلام از نمایندگی امداد خودرو شماره فلان تماس میگیرم

میگم خوب؟

میگه شما چرا هنوز برای گرفتن سهمیه کار طلایی تون اقدام نکردین؟

میگم یعنی چی؟!

شروع میکنه راجع به ماشین و تعمیر و بیمه و این چیزا واژه ها رو پشت سر هم میگه

میگم شما از کجا میدونید اینایی که میگید سهمیه منه و من باید بگیرمش؟

میگه مالک خودرو شما هستید؟

میگم شما جواب سوال منو ندادید شماره منو کی به شما داده و گفته این سهمیه به من تعلق میگیره؟

میگه ما شماره شما رو از پلیس راهبر گرفتیم شماره افرادی که گواهینامه شون پیوست نشده و خودروشون خلافی بلند مدت نداشته باشه و بازم شروع کرد به گفتن یه سری جمله

صبر کردم همه حرفاش رو زد و گفتم خوب پس شما چرا جمله تون رو اینجوری شروع کردید که من چرا تا به حال برای گرفتن کارت سهمیه اقدام نکردم این یعنی شما منو میشناسید و من باید کاری رو انجام میدادم و انجام ندادم و شما داری یاداوری میکنی که اون رو انجام بدم

پرید توی حرفم که نه ما شما رو نمیشناسیم و فقط شماره شما رو داریم و هیچ اطلاعاتی راجع به شما به ما داده نشده

گفتم من با اطلاعاتی که ممکنه از من داشته باشید مشکلی ندارم من میگم شما باید به من بگید که یک ویزیتور هستید و من اگر بخوام میتونم از این سرویس شرکت شما بهره مند بشم نه اینکه با لحن یک بازجو به من بگید چرا هنوز برای واریز پول به شرکت شما اقدام نکردم!

پرید وسط حرفم که آخه میدونید این تا 20 آبان قیمتش 90 هزار تومنه بعدش میشه 600 هزار تومن!

گفتم بابت هر نفری که این سرویس رو بخره چقدر پول میگیری؟

گفت چطور؟

گفتم فکر نکنم پول زیادی باشه به خاطر همین پیشنهادم اینه که از اول به جای تهدید مردم با همین قسمت آخر که گفتی نود تومنه و میشه شیشصد تومن شروع کن چون وقتی کسی رو با تطمیع وادار به خرید میکنی حداقل اعصابش خورد نمیشه و دعا و نفرینش کمتره!

گفت چشم! حالا مالک خودرو شمایید؟!

گفتم نه خیر من ماشین ندارم
میگه خوب منتقل کنید به دوستی فامیلی که ماشین داره!
میگم مگه شما نمیگی این شماره رو از پلیس راهبر گرفتی باید حتما شرایط خاصی داشته باشه؟
میگه مشکلی نداره!بالاخره چی شد کسی رو معرف میکنید؟!
گفتم شما ماشالا خیلی پرروییا!بعدش هم قطع کردم
به این فکر میکردم که خوب شاید این ویزیتوره روزای اول صادقانه برخورد میکرده و دیده کسی ازش خرید نمیکنه و هیچی گیرش نمیاد و لابد هزار تا بدبختی داشته مثل اجازه خونه بی پولی بدهی و اینا بعد روشش رو عوض کرده و اینا

خوب حالا فرضا این ویزیتوره مجبور شده اما بعضیا هم هستن حساب بانکیشون تا خرخره پره اما بازم به جای پرداختن به شغلشون ترجیح میدن مشغول به شغل شریف دزدی بشن

چند وقت پیش یکی از اقوام سکته قلبی کرد و بردنش بیمارستان و خوشبختانه هیچیش نشد خیلی آدم مهربونیه و به همه کمک میکنه و من واقعا دلم میسوخت اگر چیزیش میشد

خلاصه بعد از اینکه حالش خوب شد از یه دکتر خیلی معروف وقت گرفتن و دکتره بعد از معاینه گفت باید خیلی فوری و اورژانسی عمل بشه ببریدش فلان بیمارستان بستری بشه تا برم عملش کنم استند و نمیدونم اینا هم میخواد که ما هر چند تا مصرف کنیم پولش رو میگیریم و کل آنژیو و عمل و وسایل بین 50 تا 70 میلیون هزینه ش میشه

من که از پزشکی هیچی نمیدونم،انقدر میدونم که تا آنژیوگرافی نشه لزوم عمل معلوم نمیشه به خاطر همین هم من،هم بقیه پیشنهاد دادیم ببرنش پیش یه دکتر دیگه و بردنش پیش یه دکتر دیگه که اونم یه کم معروف بود و خیلی با تجربه و سن بالا خلاصه وقتی دفترچه بیمه رو باز میکنه و مهر دکتر قبلی رو که همکارش بوده و البته خیلی هم معروف بوده میبینه اولین چیزی که میگه این بوده: پیش این دزد بی شرافت برای چی رفته بودین؟!

خلاصه بعد از آنژیو نیازی به عمل نشد و با دارو مشکلش رفع شد البته همیشه باید دارو بخوره،در حالیکه دکتر اول میگفت اگر الان عمل بشه بهتر از یه ساعت دیگه س.

شاعر میگه:

آنکس که تو را شناخت جان را چه کند؟!

فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟!

ای پول عزیز!